پروانه و شمع و گل شبی آشفتند


در طرف چمن

وز جور و جفای دهر با هم گفتند


بسیار سخن

شد صبح ، نه پروانه به جا بود و نه شمع


ناگاه صبا

برگل بوزبد و هر دو با هم رفتند


من ماندم و من